شبکه های اجتماعی: اینستاگرام تلگرام

اختلال آمیختگی اجتماعی بازداری‌نشده

 | تاریخ ارسال: 1399/5/6 | 
اختلال آمیختگی اجتماعی بازداری‌نشده

بیشتر کودکان به طور طبیعی در برقراری ارتباط با بزرگسالانی که نمی‌شناسند محتاط هستند. در بیشتر موارد، ترس از افراد ناآشنا سالم و مفید است. با این حال برخی از کودکان این ترس را ندارند. کودکان مبتلا به اختلال آمیختگی اجتماعی بازداری‌نشده از غریبه‌ها نمی‌ترسند. در واقع، آنها آنقدر در اطراف افراد ناآشنا راحت هستند که درباره‌ی سوار شدن به ماشین یک غریبه یا ورود به خانه غریبه فکر نمی‌کنند. این دوستی بازداری‌نشده نسبت به افراد غریبه در صورت عدم درمان اختلال، می‌تواند به یک مشکل جدی ایمنی برای کودکان تبدیل شود.
 
مراقبان نسبت به غریبه‌ها هیچ اولویتی ندارند

بیشتر کودکان، به ویژه هنگامی که نیاز به آرامش دارند، به دنبال تماس با مراقبان اصلی خود هستند. به عنوان مثال، کودکی که از تاب می‌افتد و زانویش زخمی می‌شود، به احتمال زیاد به دنبال والدین خود می‌گردد که تا او را تسکین دهند و زخمش را التیام بخشند. کودکی که دارای اختلال آمیختگی اجتماعی بازداری‌نشده است، اگر در پارک زمین بخورد، ممکن است برای حمایت عاطفی به یک فرد کاملاً غریبه متوسل شود. او ممکن است به یک رهگذر بگوید که صدمه دیده است و یا حتی در آغوش غریبه‌ای روی نیمکت پارک نشسته و گریه کند. این رفتار بازداری‌نشده‌ی کودک می‌تواند برای مراقبان گیج‌کننده و ناخوشایند باشد. برای هر بزرگسالی ممکن است درک نحوه‌ی تعاملات کودک بدون لحظه‌ای تردید با بزرگترهای ناآشنا، دشوار باشد.
 
علائم اختلال آمیختگی اجتماعی بازداری‌نشده

این اختلال در ابتدا به عنوان زیرگروه اختلال دلبستگی دیگری به نام اختلال دلبستگی واکنشی شناخته می‌شد. با این حال، در نسخه پنجم راهنمای تشخیصی و آماری (DSM-۵)، اختلال آمیختگی اجتماعی بازداری نشده به عنوان یک تشخیص جداگانه طبقه‌بندی شده است.
برای برآورده شدن معیارهای تشخیصی اختلال آمیختگی اجتماعی بازداری‌نشده، کودک باید الگوی رفتاری را نشان دهد که شامل نزدیک شدن و تعامل با بزرگسالان ناآشنا و همچنین حداقل دو مورد از رفتارهای زیر است:
  • کاهش یا فقدان خودداری در نزدیک شدن و تعامل با بزرگسالان ناآشنا
  • رفتار کلامی یا جسمانی بیش از حد خودمانی که با محدودیت‌هایی که از لحاظ فرهنگی تأیید شده و متناسب با سن باشد، سازگار نیست
  • کاهش یا فقدان سر زدن مجدد به مراقب بزرگسال بعد از دور شدن، حتی در محیط‌های ناآشنا
  • تمایل به فرار کردن با یک فرد ناآشنا با کمترین یا هیچ تردیدی
همچنین لازم به ذکر است که کودک تنها در صورتی از معیارهای اختلال آمیختگی اجتماعی بازداری‌نشده برخوردار خواهد بود که رفتارها ناشی از مشکلات کنترل تکانه که در سایر اختلالات شایع است، نباشند. به عنوان مثال، کودک مبتلا به ADHD ممکن است از محوطه‌ی بازی دور شود و فراموش کند که نزدیک بودن والدین خود را چک کند، اما کودک مبتلا به اختلال آمیختگی اجتماعی بازداری‌نشده بدون اینکه لحظه‌ای به والدین خود فکر کند، دور می‌شود زیرا برای نزدیک بودن به سرپرست خود احساس نیاز نمی‌کند.

علاوه بر برخورداری از معیارهای تشخیصی رفتاری، کودک باید سابقه غفلت نیز داشته باشد که توسط حداقل یکی از موارد زیر مشهود است:
  • غفلت یا محرومیت اجتماعی به شکل برآورده نشدن مداوم نیازهای هیجانی اساسی برای تسلی، تحریک و محبت توسط بزرگسالان مراقبت‌کننده
  • تغییرات مکرر مراقبت‌کنندگان اصلی که فرصت تشکیل دلبستگی‌های پایدار را محدود می‌کند
  • بزرگ شدن در محیط‌های غیرعادی که فرصت برقراری دلبستگی‌های انتخابی را شدیداً محدود می‌کند (مثل مؤسساتی که نسبت بالای کودک به مراقب‌کننده دارند)
اگر کودکی بیش از ۱۲ ماه این رفتار را نشان دهد، این اختلال پایدار تلقی می‌شود. هنگامی که کودک علائم را در سطح نسبتاً زیاد نشان می‌دهد، این اختلال به صورت شدید توصیف می‌شود.
 
علل اختلال آمیختگی اجتماعی بازداری‌نشده

اختلال آمیختگی اجتماعی بازداری‌نشده ناشی از غفلت در دوران شیرخوارگی است، اما غالباً در مورد آنچه که موجب غفلت می‌شود و عواملی که منجر به ایجاد اختلالات دلبستگی در کودکان می‌شوند، سوءتفاهم وجود دارد. غفلت در دوران نوزادی با پیوند و دلبستگی تداخل ایجاد می‌کند. این امر توانایی کودک در ایجاد روابط قابل اعتماد با مراقبین را مختل می‌کند و اغلب تا زندگی بزرگسالی ادامه می‌یابد.
وقتی مراقبان به طور مداوم پاسخگوی نیازهای نوزادان باشند، نوزادان یاد می‌گیرند به مراقبان خود اعتماد کنند. به عنوان مثال، نوزاد گرسنه‌ای که در پاسخ به فریادهای خود تغذیه می‌شود، می‌آموزد که می‌تواند برای تغذیه روی والدین خود حساب کند. کودکانی که مورد غفلت قرار می‌گیرند ممکن است با مراقبان خود پیوند برقرار نکنند. اگر یک نوزاد گریان به طور مداوم نادیده گرفته شود، می‌آموزد که افراد اطراف او غیر قابل اعتماد هستند. نوزادی که اغلب اوقات بدون مراقبت و با تعامل اجتماعی خیلی کم است، ممکن است هیچ نوع رابطه‌ای با مراقب ایجاد نکند. در نتیجه، آن کودک ممکن است در معرض اختلال دلبستگی باشد.

در حالی که عواقب غفلت می‌تواند شدید باشد، باید بدانیم که همه کودکان مورد غفلت دچار این اختلال نمی‌شوند. در حقیقت، بسیاری از کودکان با روابط سالم و بدون مشکلات دلبستگی پایدار رشد می‌کنند. اختلال آمیختگی اجتماعی بازداری نشده از غفلتی ناشی می‌شود که در چند ماه اول زندگی رخ می‌دهد. انجمن روانپزشکی آمریکا (APA) اظهار می‌دارد که این اختلال تقریباً در سن ۲ سالگی بروز می‌کند. با این حال، ممکن است تا مدت‌ها پس از برطرف شدن مسائل غفلت این اختلال آشکار نشود. والدین، مادربزرگ‌ها و پدربزرگ‌ها و سایر مراقبان که کودکی را پرورش می‌دهند که در نوزادی مورد غفلت قرار گرفته، باید بدانند که کودکان حتی اگر دیگر مورد غفلت واقع نشوند ممکن است هنوز در معرض خطر ابتلا به مشکلات دلبستگی باشند.
 
نحوه‌ی بروز اختلال آمیختگی اجتماعی بازداری‌نشده در طول عمر

ماهیت رفتارهای این اختلال می‌تواند تغییر کند و با بزرگتر شدن کودک تکامل یابد. کودکان دارای این اختلال اغلب شروع به نشان دادن عدم ترس نسبت به بزرگسالان ناآشنا می‌کنند، مانند نگه داشتن دست غریبه یا نشستن در دامان شخصی که به تازگی ملاقات کرده‌اند.
در سال‌های پیش‌دبستانی، کودکان مبتلا به این اختلال رفتارهای جلب توجه نشان خواهند داد، مانند ایجاد صداهای بلند در زمین بازی برای اینکه افراد ناآشنا به آنها نگاه کنند.
در دوران میانه کودکی، کودکان اغلب رفتارهای کلامی و فیزیکی خیلی خودمانی و همچنین ابراز غیرواقعی احساسات نشان می‌دهند. ممکن است کودکی وقتی دیگران می‌خندند، بخندد و یا برای کنترل وضعیت اجتماعی ناراحت به نظر برسند (و نه به خاطر احساسات واقعی). در بین همسالان، ممکن است شدیداً خودمانی باشد. به عنوان مثال، وقتی برای اولین بار با یک همکلاسی جدید ملاقات می‌کند، بگوید «می‌خواهم به خانه شما بیایم».
نوجوانان مبتلا به این اختلال احتمالاً با همسالان، والدین، ​​معلمان و مربیان مشکل دارند. آنها به ایجاد روابط سطحی با دیگران، دست و پنجه نرم کردن با تعارضات و نشان دادن رفتارهای بی‌تفاوت نسبت به بزرگسالان تمایل دارند.
 
شیوع

تصور می‌شود اختلال آمیختگی اجتماعی بازداری‌نشده بسیار نادر است. کودکانی که در مؤسسات بزرگ شده‌اند (مانند یتیم‌خانه) و آنهایی که چندین بار به فرزندخواندگی گرفته شده‌اند، بیشترین خطر را برای ابتلا به این اختلال دارند. بسیاری از کودکان با سابقه‌ سوءاستفاده یا غفلت به اختلالات دلبستگی مبتلا نمی‌شوند، اما مطالعات نشان می‌دهد که حدود ۲۰ درصد از کودکان در جمعیت‌های با خطر بالا، به این اختلال مبتلا می‌شوند.
 
درمان

اختلالات دلبستگی به خودی خود بهبود پیدا نمی‌کنند. برای کودکان مبتلا به اختلالات دلبستگی برخورداری از مراقبت‌های مداوم توسط مراقبان با ثبات مهم است. کودکی که از پرورشگاهی به پرورشگاه دیگر منتقل می‌شود احتمالاً بهبود نمی‌یابد. پس از برقراری مراقبت مداوم، درمان می‌تواند به تقویت پیوند بین کودکی که مورد غفلت واقع شده و مراقب کمک کند. درمان تخصصی معمولاً شامل درمان با کودک و مراقبین است و برنامه‌های درمانی برای پاسخگویی به نیازها و علائم منحصر به فرد کودک هستند.
در واقع پس از برآورده شدن امنیت کودک و برقراری مراقبت با ثبات، درمان‌های تخصصی می‌تواند شامل حمایت روانی-اجتماعی خانواده، مداخلات روان‌درمانی برای والدین و کودک و آموزش فرزندپروری باشد.
اگر نگران این هستید که کودک شما ممکن است اختلال دلبستگی داشته باشد، با روانشناس خود صحبت کنید. آنها می‌توانند نیازهای فرزند شما را پس از ارزیابی جامع مشخص کرده و طرح درمانی مناسب را اجرا کنند.
 
  نگارنده: الهام حسامی
 

کلیدواژه ها: اختلالات | دلبستگی | پرورشگاه | مراقبت | کودک | آمیختگی اجتماعی | غفلت |